مقامات الحریری
سحر کرشمه چشمت به خواب میدیدم، زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست...
چرا غصّه؟ که چی بشه؟ که چی قراره با غصّه خوردن اتّفاق بیفته که بدون غصّه خوردن اتّفاق نمیفته؟ که کل این دنیا و زندگی چند که بخوای براش در اضطراب باشی؟ که آینده مگه چه تافتهی جدا بافتهایه که امروزت رو بخوای در توّهم رسیدن بهش خراب و زهرمار کنی؟ خیالت رو راحت کنم، هر شکلی میخوای باش، راحت یا ناراحت، خوشحال یا غمگین، غصّه نخور ولی، برای چیزی که در کل وجود نداره مضطرب نباش، تو همینی هستی که الان کنار خودت ایستادی و از فاصلهی نزدیک داری به خودت نگاه میکنی، با فکر کردن و تصویرسازی چیزی که در گذشته بوده یا چیزی که در آینده قراره باشه فکر نکن میتونی خودت رو بازسازی کنی، اشتباهات گذشتهات رو کش نده، اونا برای تو نیستن، خودت رو حلق آویز نکن با این طناب پوسیدهای که خود زمان کارش رو ساخته، زور بازوی الان تو میچربه به هر چیزی که بوده و قراره بیاد، به فکر خودت باش یه کم، غصّههات رو ول کن و از شر چیزایی که برای تو نیست و نبوده و نخواهد بود رها شو، اگر چیزی قراره اتّفاق بیفته میفته، صبور باش، اگر چیزی قرار نیست اتّفاق بیفته نمیفته، پذیرا باش، لبخند بزن نه به دنیا که بهت لبخند بزنه، به خودت لبخند بزن که این راز رو میدونی و میدونی که همین من الانت زورش میچربه به همه چی، زیباترین نیستی، بهترین و قویترین نیستی ولی اگر خودت باشی و به قدرت خودت، قدرت مخصوص خودت واقف باشی، اونوقت غصّه نمیخوری، حسرت نمیخوری و کسی که نه غصّه میخوره نه حسرت خیلی چیزای بد رو هم خود به خود دور میریزه، واقع بین میشه، قدمهاش رو هدفمند میذاره و برای اشتباهاتش خودش رو حلق آویز نمیکنه و کسی که میتونه به خودش اینطوری کمک کنه و همون کسی باشه که الان هست، تمام توجّهش همینی باشه که داره قدم میزنه غذا میخوره و نفس میکشه و عشق میورزه، اونقدر انرژی و نور داره که میتونه به دیگران هم انرژی و نور ببخشه؛ آره تو بهترین آدم روی زمین نیستی ولی اگر اینو بدونی میتونی بهترین خودت باشی و دیگه چه نیازی به بیشتر از این بودن!... باور کن خبری نیست دیگه، خبری هم نبود، خودت رو یه کم دوست داشته باش و برای اون گذشته یا آیندهای از خودت که تو رو دوست نداره دل نسوزون!..
- ۰۱/۰۲/۲۱