شرمی از مظلمهی خون سیاوش
دوشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ
تو کوچه پس کوچه خیابون داری راه میری، یکی سمتت میاد پول میخواد، یکی نون میخواد، فعلا به اونجا نرسیدیم، بله داشتم میگفتم یکی تکیه داده به دیوار سر در گریبان، یکی اون گوشه ولو شده خوابیده.. آدم نمیدونه چیکار کنه، همه ناراحت و داغون و تحت فشار، یکی اینطور یکی اونطور، این چه کشوریه که درست کردید آقایون؟ آدم همین زندگی روتین همیشگیش رو نمیتونه ادامه چه برسه بخواد تشکیل خانواده بده، اونوقت میگید چند قلو بزا؟ چخبره، شما هم همینطوری دلخوش و خشک خشک میزایید یا از همون گنجی که روش نشستید و اسمش بیتالماله ارتزاق میکنید؟!... شرم بر شما..
- ۰۱/۰۳/۰۲