مصطفاشیسم

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

اینجا یک حکومت خودکامه خودخواسته است

مصطفاشیسم

فرار معنا ندارد،
ما محکوم به زیستنیم...

بایگانی

هیولای اولی

چهارشنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ

 

 

نیستم ولی دوست دارم بگویم بیزارم از همه، انگار هیولایی در وجودت رشد میکند یا چون سایه‌ای در تاریکی رنگ میگیرد و سیاه‌تر میشود و تو میترسی، میترسی از خودت و از همه که جز یاری و قوت دادن به این هیولا کاری از دستشان برنمی‌آید! چقدر بد است که ببینی حاصل همه‌ی احساساتت هیچ بوده است، عمرت هیچ بوده است و بدتر از آن احساست این باشد که اگر خلاف این هم رقم میخورد باز هم هیچ بوده است! چقدر بد است این حس دلزدگی و بغض در گلو که هر چه رنگ و امید زیستن را مغلوب سکوت بادگونه‌اش میکند! ایکاش همین باور بود تنها همین بود، امّا تو میدانی اشتباه است، فکرت و قلبت مردان دنیادیده‌ای هستند که منطق خودشان را دارند و این جدال، امان از این جدال درونی... بگذریم که همین هم بیهوده است، تنها مینویسم که غمباد نگیرم...

  • م.پ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی