ما را بر آستان تو بس حقّ خدمت است، ای خواجه باز بین به ترحّم غلام را...
- ۰ نظر
- ۰۴ مهر ۹۹ ، ۲۲:۰۰
ما را بر آستان تو بس حقّ خدمت است، ای خواجه باز بین به ترحّم غلام را...
گرییدم به قول اون بنده خدا یا ریدم، نمیدانم، به حال کشوری که همه در آن میگویند فقط دنبال پول باش، مهم نیست چگونه فقط بجنب برو دنبالش، دیوانهوار پول برای خودت جمع کن که اوضاع خیطه... اگر پای حقالوکالههای میلیاردی در میان نبود، چند درصد اینها که تشنه حقوق خودشان را نشان میدهند اصلا رغبت میکردند که به سمت رشتهای بیایند که همه حرفش قانون است و تظلّم خواهی و تمام درد و مشکل جامعه و حاکمیّت؟! بله خب، یکی بهتر است، منفعت همیشه در یکجا بیشتر بوده ولی نسل ما چقدر بدبخت است که به جای آنکه برود به دنبال آنچه که باید برود و از طرفی بتواند فضایی را مهیّا کند برای زندگی کردن و خوب زندگی کردن، تمام اهتمامش به دنبال پول دویدن و خیلی وقتها نرسیدن باشد... هیچکس هیچکس را نمیبیند، نمیفهمد، وه که انسان چقدر محدود است و مظلوم.... بگذریم که کار از حرف گذشته است..
خستهتر از "آدمی که عینکیه و شیشهی عینکش کثیفه و حال تمیز کردنش رو نداره" وجود نداره..
چقدر زندگی تهی است...
پ.ن: تقدیم به همه کسانی که خوب زیستن را تا حدّ زیادی مترادف با عیّاشی میگیرند..