.. پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار، غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
راز درون پرده چه داند فلک خموش، ای مدعی نزاع تو با پردهدار چیست...
البته که، هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار، کس را وقوف نیست که انجام کار چیست...
مابقی ابیات... کاش میشد روی ابیات این غزل با هم سخنی داشته باشیم که مطالب عرفانی و حکمی خوبی میشود استخراج کرد... مثل بقیه شعرها که آوردم و گفتم... اما وقت خوش یعنی چه؟ از کجا میاد، چطور درست میشه...؟
خیرندیده یعنی چی؟ خیر یعنی چی، دیدن و ندیدن یعنی چی...؟ به کی میگن؟ اصلن گفتنش خوبه، یه حقیقتیه یا نه بیشتر یه فحشه؟ چه کسی میگه، برای چی میگه، از روی چی و چه احساسی میگه؟... کسی به من نگفتهها، به ذهنم افتاد که خدایی نکرده نکنه منم شاملش بشم، والا...
- ۰ نظر
- ۲۲ دی ۹۶ ، ۲۳:۰۰